معنی چه کاره - جستجوی لغت در جدول جو

چه کاره: (چه استفهام کار ا ه) اهل چه کار عامل کدام عمل شاغل کدام شغل ک: (پدر و مادر دختر چکاره اند ک)، نابکار، باطل بیفایده، کسی که بدون سبب در امری مداخله کند: (فلان کس چکاره است ک)

تصویری از چه کاره — تصویر چه کاره

فرهنگ لغت هوشیار

چه کاره: اهل چه کار؟، دارای چه شغل و عمل؟ مثلاً فلانی چه کاره است؟

تصویری از چه کاره — تصویر چه کاره

فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چه کار — تصویر چه کار

چه کار ک کدام کار ک یا مرا چکار ک بمن چه ک بمن چه ربطی دارد ک: (مرا چکار که منع شرابخواره کنم ک) (منسوب به حافظ)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از مه پاره — تصویر مه پاره

(دخترانه)

ماهپاره

فرهنگ نامهای ایرانی

آنکه مرتکب کارهای بد شود بد کردار بد عمل بد فعل بدفعال، شریر موذی، فاسق فاجر زنا کار لواط کننده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از جد کاره — تصویر جد کاره

راههای مختلف تدبیرهای گوناگون روشهای متعدد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از همه کاره — تصویر همه کاره

همه کاره

کسی که هر کاری از او برآید، آنکه به هر کاری احاطه داشته باشد، هرکاره، کنایه از صاحب نفوذ

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مه پاره — تصویر مه پاره

ماه پاره، زیباروی، خوشگل

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از نه کاسه — تصویر نه کاسه

نه فلک: (درین نه کاسه جان سوز دل گیر گرت روزی عروسس کرد تقدیر) (اسرار نامه عطار چا. دکتر گوهرین. 158)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از همه کاره — تصویر همه کاره

همه کاره

کسی که هرکاری ازدست او برآید، کسی که در هر کار مداخله کند

فرهنگ لغت هوشیار

دارای یک کار، که یک کار از او ساخته شود، بی جهت بیخود: فلان خانم یک کاره آمده بود ببیند من و شوهرش دعوا کرده ام یا نه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بی کاره — تصویر بی کاره

((رِ یا رَ))

بی کار، بی هنر، ولگرد، بی فایده، بی مصرف

فرهنگ فارسی معین

تصویری از همه کاره — تصویر همه کاره

همه کاره

((~. رِ))

کسی که همه کاری از دست او برآید، کسی که در هر کاری مداخله کند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از یک کاره — تصویر یک کاره

((~. رِ))

بی جهت، بیهوده، کار بی معنی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از چندکاره — تصویر چندکاره

Versatile

دیکشنری فارسی به انگلیسی

универсальный

دیکشنری فارسی به روسی

vielseitig

دیکشنری فارسی به آلمانی

універсальний

دیکشنری فارسی به اوکراینی

uniwersalny

دیکشنری فارسی به لهستانی

多功能的

دیکشنری فارسی به چینی

versátil

دیکشنری فارسی به پرتغالی

versatile

دیکشنری فارسی به ایتالیایی

versátil

دیکشنری فارسی به اسپانیایی

polyvalent

دیکشنری فارسی به فرانسوی

veelzijdig

دیکشنری فارسی به هلندی

หลากหลาย

دیکشنری فارسی به تایلندی

serbaguna

دیکشنری فارسی به اندونزیایی

متعدّد الأغراض

دیکشنری فارسی به عربی

बहुपरकारी

دیکشنری فارسی به هندی

רב תכליתי

دیکشنری فارسی به عبری

多才な

دیکشنری فارسی به ژاپنی

다재다능한

دیکشنری فارسی به کره ای

çok yönlü

دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

mabadiliko

دیکشنری فارسی به سواحیلی

বহুমুখী

دیکشنری فارسی به بنگالی